بیدادگری قاجار شعری از قره قاسمی فارسیمدان
آقا محمدخان قاجار پس از شکست حکومت زندیه به سراغ قشقایی ها متحد ایل زندیه می رود. عده از آنها آواره کوه ها می شوند و عده را نیز به جاهای دیگر از جمله کاشان تبعید می کند ، این دوران به عنوان یک قصه تلخ هنوز در حافظه تاریخی قشقایی های باقی مانده است ، قره قاسمی فارسیمدان از شاعران و معلمان قدیم قشقایی این درد را با تضمینی از یک بیت شعر قدیمی به زبان شعر خلاصه و زیبا روایت می کند.
قاجار بيدادگري پيشه كرد
و از ظلم و ستم آنها قوم قشقايي به ستوه آمد
فریاد و ناله آنها به عرش رسيد
اي برادر از آن درد جانسوز باخبر شو
كه اشك چشمانمان چون رود نيل جاري شد
براي تو اي وطن كفنپوش شديم
شاه قاجاری كه سر ميبريد
ظلم و ستم روا كرد
به ایل مظلوم قشقايي هزاران جفا نمود
ايلمان پراكنده شده
راههایمان بسته شده
خفقان حاكم شده است، نميتوانيم حرفي بزنيم و اين دردمان از هر دردي سر است
در قدم به قدم راه كاشان مأموران قاجار چون مار افعي ميچرخند
هر كس كه بخواهد از اين راه بگذرد بايد افعي ها را از بين ببرد
تا ايل گريان را خوشحال كند
ايل بزرگم مورد هجوم قرار گرفته است
نخل عمرم قطع شده است
( افرادي از ايل كشته شدهاند و در هر جايي افتادهاند(
در چنين شرايطي اشك از چشمان سرازير ميشود و سيلاب روان ميگردد
سواري كه ميروي! اي الياس! به حرفهايم گوش كن
به وطنم فارس كه رسيدي بگو هم ایلی های آرزومندت
دوباره می خواهند دشت و چمنزارت را ببينند
راهها خوار و زار (ناامن) گشتهاند
ايل بزرگم تار و مار شده است
مگر دوازده امام به فريادمان برسد
كه بازماندگانمان را در سرزمين فارس باز ببينم
و با ايل پرشكوهمان دوباره دوران بگذرانيم